۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۷ ثبت شده است

یکشنبه شب شعر داریم میاین؟؟؟

  • طیبه هستم!!!!!
  • جمعه ۳۱ فروردين ۹۷
  • ۲۳:۲۳
این دیالوگ من بود بعد اومدن از سینما و دیدن فیلم لاتاری  و بعد بالا پایین رفتن چهار طبقه خوابگاه و در هر اتاقی رو زدن

یه عده با خوشرویی گفتن نه

یه عده گفت ن برووووبابا

شب شعر چیه؟؟؟

ما اهل شعر نیستیم

یکی دو نفرم دیدن پولیه اونم هزار تومن گفتن نمیخوایم شب شعر رایگانه

اما خب یازده بلیت فروختم))): از پنجاه تااا

خسته اممم میفهمی خستههههه

خیال خام پلنگ من...

  • طیبه هستم!!!!!
  • پنجشنبه ۳۰ فروردين ۹۷
  • ۰۰:۰۷
چه سر نوشت غم انگیزی که کرم کوچک ابریشم 

تمام عمر قفس میبافت ولی به فکر پریدن بود

زمستان نیز رفت اما بهارانی نمیبینم

  • طیبه هستم!!!!!
  • دوشنبه ۲۷ فروردين ۹۷
  • ۲۲:۵۱
  • ۰ نظر

چرا اینقد هوا سرده

چرا اینقد زمستونه؟

بچه ها میفهمند...

  • طیبه هستم!!!!!
  • دوشنبه ۲۷ فروردين ۹۷
  • ۰۱:۴۸
  • ۰ نظر

امشب شب دومیه که خونه نیستم بعد یه ماه بخور و بخواب تو خونه و ول گشتن


دیشب که تو راه بودم  و امشبم که تو خوابگاه 


درسته پنج ساله دانشجویم ولی دلیل نمیشه که شبای اول دلم نگیره


دیشب قبل اینکه سوار اتوبوس شم خواهرزاده ی جان خونه مون بود


همیشه شبایی که میخوام برم انگار قبلش با خبر میشه هی به پرو پام میپیچه اینا


دیشب اومده شبیه این آدم بزرگا بغلم کرده دستای کوچولوشو هم میزنه به پشتم 


موقعی هم پاشدم ساکمو بردارم هی با عصبانیت میگفت بییب بشین


بعدم که دید من و مامان میخوایم بریم زد زیر گریه


میخواستمم برا اخرین بار بوسش کنم بغل باباش بود 


دستاشو سمتم دراز کرد که بیاد بغلم


ولی تاکسی دم در داشت بوق میزد


طفلی اینقد گریه کرد


همه شیرین زبونیاش  شیرین کاریاش جلو چشممه


دلم تنگشه خب

هرکس که از حالم خبر داره...

  • طیبه هستم!!!!!
  • يكشنبه ۲۶ فروردين ۹۷
  • ۲۲:۳۰
  • ۳ نظر
دو ماه پیش یه پست گذاشتم با عنوان حال و روزم جمعه ها از خود جمعه غم انگیز تره 

و یه دو خط .یه مدتم زیاد به نت دسترسی نداشتم بعد مدت ها که سر زده بودم دیدم یکی کامنت گذاشته خوب به من چه

ایشون نه اسمی از خودش گذاشته بود نه آدرس وبی نه هیچ نشونه ای که بدونم کیه

منم تایید نکردم همینجوری گذاشتم بمونه جلو چشمم 

بعد داشتم فکر میکردم که من کار اشتباهی نکردم این جا رو هم هرکی دوست داره بخونه هرکی دوست داره نخونه خب

اگه میگی به من چه چرا میخونی خب؟اگه هم میخونی خب اجبارت نکردند کامنت بزاری؟

اگه هم دوست داری کامنت بزاری خب با اسم بزار 

گاهی وقت ها با  آدمای دورو برت نمیتونی اونجور که باید حرف بزنی

یا اصلا گاهی وقتا میخوای حرفاتو کسی بخونه که نمیشناسدت 

اصلا آدم دوست داره بنویسه خب

و همین....



+آهنگ  پروانه ها چاووشی خیلی الان میچسپه
 


من همینم که میبینی
نه خنده هایم را قضاوت کن نه گریه هایم را
اینجا خانه ای متروک است که هیچ کس به آن سر نمیزند حتی خودم
موضوعات