من والیبال بلد نیستم بازی کنم..علاقه ای هم ندارم که بازی کنم..از خود والیبال بدم نمیاد دوست دارم تماشاشو ولی بازی کردن نه

دوران ابتدایی و راهنمایی باید حتما والیبال بازی میکردیم زنگ ورزش 

یعنی اجباری بود.بدمینتون هم بود ولی ما رو سه گروه میکردن به صورت چرخشی دو تیم والیبال بازی میکرد یه تیم بدمینتون..

ولی والیبال رو باید بازی میکردی.و من هم بلد نبودم..نه سرویسام از تور رد میشد نه میتونستم موقعی توپ سمت من میاد با ساعد دفعش کنم 

و همیشه بچه ها سرم غر میزدن و شاکی از دستم..

وقت هایی اتفاقی سرویسم رد میشد چقدر خوشحال میشدم..

یادمه ابتدایی قبل زدن سرویس نذر میکردم که خوب بزنم

سوم راهنمایی که بودم معلم مون اومد سه نفر که والیباشون قوی بود رو انتخاب کرد به عنوان سرگروه .

و جلو کلاس وایستادند و یار انتخاب میکردن..

هیشکی منو انتخاب نکرد..همه انتخاب شدند..من موندم

من موندم وسط کلاس با بغضی که هر لحظه نزدیک بود بترکه..

و فضایی که داشت رو سرم آوار میشد..

ته اش  نمیدونم رفتم تو گروهی که یار کم داشت یا معلممون گفت برو فلان گروه. ولی اون لحظه بدترین حس دنیا بود..

چی شد که امروز  یادش افتادم؟یه نفر تو گروه یه پیام فرستاد از فوتبالای زمین خاکی گفته بود کسی که نفر اخر انتخاب میشده امید به زندگیش کم میشده