امشب حال رها بد شده بود با حافظه بردیمش بیمارستان..

طبق روالشون بهش سرم دادن...اومدیم بخش ترزیقات

یه دختره حالش بد بود انگار تشنج داشت همینجور میلرزید و به زور مامان باباش که مسن بودن دست و پاهاشو 

گرفته بودن من ک همینجور شوکه شده بودم..حافظه هم رفت کمکشون

سرم دختره تموم شده پرستاره اومده قطع کنه عین خیالشم نیست

با یه لحن بد میگه اگه دوست دارین ببرینش دوباره پیش دکتر.اگه دوست دارین هااا وگرنه که ببرینش

و راهشو کشید رفت

مامان باباهه سردرگم میگن بگین دکتر بیادد اون پرستار دیگه  اونم با بی اعتنایی و بی خیالی تمام میگه شما ببرینش

برین ویلچر از بخش بگیرین!!!

بعدم که مامانش رفت ویلچر اورد

یه نفرشونم جلو نیومد واسه کمک

ما رفتیم...

چرا آدما اینقدر بی تفاوت شدند 

داریم کجا میریم!!!