دلتنگی زمان نمیشناسد کاری ندارد کی و کجا بیاید
غروب جمعه باشد یا عصر شنبه
صبح یک روز بهاری باشد یا یک شب تابستانی با طعم هندوانه
وقت و بی وقت می آید برایش هم فرقی نمیکند کجایی وسط عروسی نشستی یا سر کلاس درس
یا جلسه شعر
شاید هم وقتی نشسته ای و با دوستات داری چای میخوری و میگی و میخندی یهو بیاد یقه تو بگیره
اصلا شاید سر جلسه امتحان درست سر یه سوال مهم سراغت بیاید
یا همون وقتی که داری میخوابی و به سقف زل میزنی یا ازین پهلو به اون پهلو میشی
دلتنگم و چیزی مثل خوره داره گلومو فشار میده

زمستون چرا تموم نمیشه؟؟؟؟این همون ۹۶ایه که پارسال انتظارشو میکشیدم؟؟

امروزم به بدترین شکل ممکن گذشت و هیچی درس نخوندم
شنبه شروع میشه امتحانام