۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امتحان» ثبت شده است

استاد خوب گلی از گل های بهشت است

  • طیبه هستم!!!!!
  • شنبه ۳۰ دی ۹۶
  • ۲۰:۲۴
  • ۲ نظر
دیروز با بروو بچ رفتیم بیرون شهر با دوتا از دوستام وعاقاهاشون!!!سینگلشون من بودم
جا همه خالی ..آتیش و چای آتیشی و جوجه و سیب زمینی ذغالی
و اینجور چیزا....
شب اومدیم تازه رفتم دنبال جزوه واسه امتحان امروزم
 قرار شد دوستم بخواد بخوابه جزوه رو برام بیاره
ساعت ۱۱و نیم جزوه رسید و یه روخونی کردم
 حالا امروز رفتیم سر امتحان استاده اومد برگه داد گفت سوال نداریم
یه دونه مبحث از مبحثایی که گفتمو بنویسین
دقیقا از دیشب این فکر به سرم رسید که این کارو میکنه
منم زودی یه مبحث نوشتم و پاشدم برگه مو دادم
حالا بعد امتحان با توجه به برگه ها دوستام فهمیدم من خیلی کم نوشتم
ولی خب مهم نیست امتحان خوبی بود
بعد حالگیری سه تا امتحان

یعنی بی خیال تر از منم داریم عایاااا؟؟؟

طیبه هستم ):

  • طیبه هستم!!!!!
  • جمعه ۲۹ دی ۹۶
  • ۲۰:۴۶
  • ۰ نظر

میگن همیشه سر امتحان یه نفر هست که نگاه میکنه 

به بقیه میبینه اونا تند وتند مینویسن و اون بیکاره و فقط داره سرشو میچرخونه

این ور اون ور اون منم!!!!!!!!!!!


فصل امتحان رسید

  • طیبه هستم!!!!!
  • دوشنبه ۴ دی ۹۶
  • ۱۱:۲۲
  • ۰ نظر

ما آدما هیچ وقت از شرایطی که داریم راضی نمیشیم خاصیتمونه

بیشتر خودمو میگم..چقدر اون یه سالی که تو کارشناسی پشت کنکور بودم گریه میکردم و دوست داشتم دانشگاه باشم

بعد که قبول شدم دیگه خسته شدم دوست داشتم زودتر تموم شه

باز آرزو کردم ارشد قبول شم ..چقد شبی که دیدم قبول شدم خوشحال شدم

از خوشحالی گریه میکردم

به خودم قول دادم درس بخونم

اما الان تو فاصله بیست روز به امتحانا با یه خروار درس روی هم اومده

مقاله های ننوشته

تکلیفای انجام نشده

فقط آرزوم اینه این ترم تموم شه و از ترم بعد حتما بخونم

و این قصه بازم تکرار میشه




من همینم که میبینی
نه خنده هایم را قضاوت کن نه گریه هایم را
اینجا خانه ای متروک است که هیچ کس به آن سر نمیزند حتی خودم
موضوعات