- تینا هستم!!!!!
- جمعه ۵ فروردين ۰۱
- ۰۰:۴۷
- ۰ نظر
بهار دلکش رسید و دل به جا نباشد
از اینکه دلبر دمی به یاد ما نباشد
سال 1400 با همهی بدیهایش به پایان رسید. برای من سال متفاوتی بود. چون بالاخره توانستم تقریبا مستقل شوم. از شهر و خانواده دل کندم
و رفتم مشهد . درست است که هنوز کامل مستقل نشده ام و اجبارا در یک خوابگاه ویژه شاغلین سکونت دارم اما برای شروع بد نیست.
هزینه های رهن و اجاره به شدت سرسام آور است و نمیشود واقعا خانه اجاره کرد.
یک سال تمام سر یک کار ماندم با همه اذیتهایش. و فعلا هم تا پیدا کردن کار مناسب سر این کار هستم تا چه پیش آید.
حوادث زیادی اتفاق افتاد. دوستان جدید پیدا کردم. با آدمهای جدیدی آشنا شدم . خوابگاهی که ده ماه در آنجا ساکن بودم را تغییر دادم و ...
و آخر سر رفتن به تهران و دیدن یک دوست برای اولین بار که حسن ختام سال 1400 بود . البته نه . تولد خواهرزاده در 24 اسفند شاید آخرینش بود
و حالا 1401 آغاز شده و من امیدوارم به شرایط بهتر به زندگی بهتر و ....